در اﺣﺎدﻳﺚ ﺗﻌﺎﺑﻴﺮي آﻣﺪه اﺳﺖ از اﻳﻦ ﻗﺒﻴﻞ ﻛﻪ ﺣﻖ ﺑﺪور ﻋﻠﻲ ﻣﻲ ﭼﺮﺧﺪ ﻳﺎ ﻋﻤﺎر ﺑﺪور ﺣﻖ ﻣﻲ ﭼﺮﺧﺪ.
ﻳﺎ ﻋﻠﻲ ﻣﻊ اﻟﺤﻖ و اﻟﺤﻖ ﻣﻊ ﻋﻠﻲ ﻳﺎ ﻋﻤﺎر ﻣﻊ اﻟﺤﻖ و اﻟﺤﻖ ﻣﻊ ﻋﻤﺎر ﻛﻪ ﺗﻌﺎﺑﻴﺮي از ﻧﺰدﻳﻚ ﺷﺪن ﺑﺴﻴﺎر ﺳﺎﻟﻚ ﺑﻪ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ. از ﺟﻤﻠﻪ ﺣﺪﻳﺜﻲ از اﻣﺎم ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ اﻟﺴﻼم ﻧﻘﻞ ﺷﺪه ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻀﻤﻮن ﻛﻪ ﻗﺮآن را ﻋﺒﺎراﺗﻲ اﺳﺖ واﺷﺎراﺗﻲ و ﻟﻄﺎﺋﻔﻲ و ﺣﻘﺎﻳﻘﻲ. ﻋﺒﺎرات ﻧﺼﻴﺐ ﻋﻮام و اﺷﺎرات ﻧﺼﻴﺐ ﺧﻮاص و ﻟﻄﺎﺋﻒ ﻧﺼﻴﺐ اوﻟﻴﺎء و ﺣﻘﺎﻳﻖ ﻧﺼﻴﺐ اﻧﺒﻴﺎء اﺳﺖ. اﻣﺎ ﺣﺪﻳﺜﻲ دﻳﮕﺮ از ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ اﻛﺮم ﻧﻘﻞ ﺷﺪه ﻛﻪ ﻋﻠﻤﺎء اﻣﺘﻲ اﻓﻀﻞ ﻣﻦ اﻧﺒﻴﺎء ﺑﻨﻲ اﺳﺮاﺋﻴﻞ. ﭘﺲ ﻣﺮاﺗﺐ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﻋﻠﻤﺎي اﻣﺖ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺑﻪ درك و ﭼﺸﻴﺪن ﺣﻘﺎﻳﻖ آﻳﺎت ﻗﺮآن از درون ﻣﻲ آﻳﺪ. اﻟﺒﺘﻪ اﻧﺴﺎن ﻛﺎﻣﻞ ﻣﺴﺎوق ﺑﺎ ﻗﺮآن اﺳﺖ و ﺣﻘﺎﻳﻖ آﻳﺎت اﻟﻬﻲ درون وﺟﻮد اﻧﺴﺎن ﻛﺎﻣﻞ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ودﻳﻌﻪ ﮔﺬاﺷﺘﻪ ﺷﺪه اﻧﺪ. ﺳﺎﻟﻚ ﺑﻪ ﺟﺎﻳﻲ ﻣﻲ رﺳﺪ ﻛﻪ از اﻳﻦ دوﮔﺎﻧﻲ ﻣﻲ ﮔﺬرد و ﺣﻘﻴﻘﺖ واﺣﺪ را ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﻣﻲ ﺷﻨﺎﺳﺪ و از درون وﺟﻮد ﺧﻮد ﻣﻲ ﭼﺸﺪ و دروﻧﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ و ﺟﺰو وﺟﻮد ﺧﻮد ﻣﻲ ﻧﻤﺎﻳﺪ. ﻣﻲ ﺗﻮان از اﻳﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺗﻌﺒﻴﺮ ﻛﺮد ﺑﻪ ﺗﺠﻠﻲ اﺳﻤﺎء اﻟﻬﻲ ﺧﺎﺻﻲ درون وﺟﻮد و ﺳﺮ ﺳﺎﻟﻚ و آﻏﺎز ﺳﻴﺮ ﺳﺎﻟﻚ ﻫﻤﺮاه اﺳﻤﺎء اﻟﻬﻲ و ﺣﻘﺎﻳﻘﻲ ﻛﻪ در اﻳﻦ اﺳﻤﺎء آرﻣﻴﺪه اﻧﺪ و در ﻋﻮاﻟﻢ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺗﺠﻠﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ. ﺳﺎﻟﻚ ﺗﺠﻠﻴﺎت اﻳﻦ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺳﺮي و دروﻧﻲ را در آﻓﺎق و اﻧﻔﺲ ﻣﺸﺎﻫﺪه ﻣﻲ ﻛﻨﺪ و ﻫﻤﺮاه آﻧﺎن ﺳﻴﺮي را آﻏﺎز ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ از ﻣﻼء اﻋﻠﻲ آﻏﺎز ﻣﻲ ﺷﻮد و ﺗﺎ ﻋﺎﻟﻢ ﭘﺎﻳﻴﻦ اداﻣﻪ ﺧﻮاﻫﺪ داﺷﺖ. اﻳﻦ ﺳﻴﺮ ﺣﻘﺎﻳﻖ در آﻓﺎق و اﻧﻔﺲ ﻫﺮ دو اﺗﻔﺎق ﻣﻲ اﻓﺘﺪاﻣﺎ در ﻧﺰد ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺳﺎﻟﻚ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻧﻔﺲ ﺧﻮد ﻣﻲ ﺷﻮد و اﻳﻦ ﻛﻪ ﺣﻘﺎﻳﻖ ﭼﮕﻮﻧﻪ در ﻧﻔﺲ ﺗﺠﻠﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ. در ﻋﻴﻦ اﻳﻨﻜﻪ او اﻧﻄﺒﺎق ﺣﻘﺎﻳﻖ آﻓﺎﻗﻲ و اﻧﻔﺴﻲ را ادراك ﻣﻲ ﻛﻨﺪ، ﻧﻈﺮ ﺑﻪ درون دارد و ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻧﻔﺲ ﺑﺮاي او اﻫﻤﻴﺖ دارد. اﻳﻦ ﻣﺴﻴﺮ و ﺣﺮﻛﺖ از ﻣﻼء اﻋﻠﻲ ﺗﺎ ﻧﻔﺲ و از ﺧﺎﻟﻖ ﺗﺎ ﺧﻮد و از ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺗﺎ ﺗﺠﻠﻴﺎت ﻧﻔﺴﺎﻧﻲ آن ﺳﻔﺮ ﺳﻮم ﺳﺎﻟﻚ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﻨﺎﺧﺖ اﻟﻬﻲ ﻣﻮﻫﻮﺑﻲ او را ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻣﻲ آورد و در ﻛﻨﺎر ﻋﺎﻟﻢ ﻫﺴﺘﻲ ﻫﻤﺮاه ﻧﻔﺲ او ﻗﺮار ﻣﻲ دﻫﺪ. ﺳﻔﺮ اول از ﺧﻠﻖ ﺑﻪ ﺧﺎﻟﻖ و ﺳﻔﺮ دوم ﺳﻔﺮ ﻓﻲ اﷲ و ﻓﻲ اﺳﻤﺎء اﷲ و ﺳﻔﺮ ﺳﻮم از ﺧﺎﻟﻖ ﺑﻪ ﺳﻮي ﻧﻔﺲ ﻛﻪ ﻫﻤﺮاه ﺗﺠﻠﻴﺎت ﺣﻘﺎﻳﻖ از درون ﭼﺸﻴﺪه ﺷﺪه اﻧﺠﺎم ﻣﻲ ﺷﻮد. ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺑﻴﻨﻲ و ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﺟﺰء ﻻﻳﻨﻔﻚ ﻣﺴﻴﺮ ﺳﻠﻮك اﺳﺖ و ﮔﺮﻳﺰي ازآن ﻧﻴﺴﺖ. اﻣﺎ ﭘﺎﻳﺎن ﻣﺴﻴﺮ زﻧﺪﮔﻲ ﺑﺎ ﺧﻮد در ﻛﻨﺎر ﺣﻘﻴﻘﺖ اﺳﺖ.