دﺳﺘﺮﺳﻲ ﺑﻪ ﺣﻜﻤﺖ، اﺑﺰار ﻋﺮوج ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻣﻮﻫﻮﺑﻲ ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻢ اﺳﻤﺎء اﻟﻬﻲ اﺳﺖ. اﺳﻢ و ﺳﻤﺎء در ﻋﺮﺑﻲ رﻳﺸﻪﻣﺸﺘﺮﻛﻲ دارﻧﺪ و آن ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﭼﻴﺰي اﺳﺖ ﻛﻪ از ﺑﺎﻻ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. اﺳﻢ ﻫﻤﺎن اﺳﻜﻴﻢ اﺳﺖ ﻛﻪ اﻣﺮوز ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺳﺎﺧﺘﺎر ﺑﻪ ﻛﺎر ﻣﻲ رود. ﺳﺎﺧﺘﺎرﻫﺎي اﺳﻤﺎء اﻟﻬﻲ از ﺑﺎﻻ ﺑﺮ ﻋﺮش و ﻛﺮﺳﻲ و ﻗﻨﺪﻳﻠﻬﺎي ﻋﻮاﻟﻢ ﺧﻠﻘﺖ در ﻛﺮﺳﻲ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ. در زﺑﺎن ﻋﺒﺮي رﻳﺸﻪ ﻫﺎي ﺳﻤﺎء و اﺳﻢ ﺟﺪا و ﻣﺘﻤﺎﻳﺰ ﺑﻮده اﺳﺖ و در ﻋﺮﺑﻲ اﻳﻦ دو رﻳﺸﻪ ﺑﻪ ﻫﻢ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ اﻧﺪ و ﻣﻌﻨﻲ ﻣﺸﺘﺮﻛﻲ ﭘﻴﺪا ﻛﺮده اﻧﺪ. اﻳﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻋﻤﻴﻘﻲ اﺳﺖ و ﺑﺎﻳﺪ ﺗﺎوﻳﻞ ﺷﻮد. ﭼﺮا ﻛﻪ زﺑﺎن ﻋﺒﺮي رﻳﺸﻪ در زﺑﺎن آراﻣﻲ دارد ﻛﻪ ﮔﻮﻳﺎ زﺑﺎن ﺣﻀﺮت آدم ﻋﻠﻴﻪ اﻟﺴﻼم ﺑﻮده اﺳﺖ، او در ﺑﻬﺸﺘﻲ ﺧﻠﻖ ﺷﺪه ﻛﻪ ﻋﺮش و ﻛﺮﺳﻲ، آﺳﻤﺎن و زﻣﻴﻦ آن ﺑﻮده اﻧﺪ و اﺳﻢ ﻳﺎ اﺳﻤﺎء اﻟﻬﻲ را در آن ﻋﺎﻟﻢ ﻳﺎد ﮔﺮﻓﺘﻪ. در ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻣﺎ ﭘﺲ از ﻫﺒﻮط در ﻋﺎﻟﻤﻲ ﺧﻠﻖ ﺷﺪﻳﻢ ﻛﻪ در آن اﺳﻤﺎء و آﺳﻤﺎﻧﻬﺎي ﻫﻔﺘﮕﺎﻧﻪ ﻛﺜﺮت داراﻧﺪ و ﻻﻳﻪ ﻻﻳﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺑﺮاي ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻣﺎ ﻛﻪ از ﺗﺠﺮﺑﻪ زﻣﻴﻨﻲ ﺑﺪﺳﺖ آﻣﺪه اﺳﺖ، ﻣﻌﻨﺎي اﺳﻢ و ﺳﻤﺎء ﻣﺘﻘﺎوت از ﻣﻌﻨﺎي ﺑﺎﻻ اﺳﺖ. در ﺑﻬﺸﺖ ﻋﺮش و ﻛﺮﺳﻲ، آﺳﻤﺎن و زﻣﻴﻦ ﻋﺮش و ﻛﺮﺳﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ. اﻣﺎ ﺣﻜﻤﺖ، اﺑﺰار ﻋﺮوج ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻤﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ارض آن ﻋﺎﻟﻢ اﺳﻤﺎء اﺳﺖ و ﺳﻤﺎء آن ﻋﺎﻟﻢ رﺳﻮم اﻟﻬﻲ اﺳﺖ. ﻋﺎﻟﻢ ﺳﺎﺧﺘﺎرﻫﺎ زﻣﻴﻦ اﺳﺖ و ﻋﺎﻟﻢ ﭼﺎرﭼﻮب ﻫﺎ آﺳﻤﺎن اﺳﺖ. ﻋﺎﻟﻢ اﺳﻢ و رﺳﻢ ﻋﺎﻟﻤﻲ ﺑﺎﻻﺗﺮ از ﻛﺮﺳﻲ و ﻋﺮش اﺳﺖ و ﺑﻬﺸﺖ ذات ﻓﺎﻧﻲ اﻧﺴﺎﻧﻲ اﺳﺖ. ﻗﺮآن آﻏﺎز ﺳﻔﺮ ﻓﻲ اﷲ اﺳﺖ و آﻏﺎز ﺳﻔﺮ ﻓﻲ اﺳﻤﺎء اﷲ اﺳﺖ و آﻏﺎز ﺳﻔﺮ در ﺳﺎﺧﺘﺎرﻫﺎي اﺳﻤﺎء اﺳﺖ. ام اﻟﻜﺘﺎب از اﻳﻦ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺮ ﻗﺮآن ﺳﺮازﻳﺮ ﺷﺪه اﺳﺖ. ﺑﻠﻜﻪ ﻛﺘﺎب ﻫﺴﺘﻲ ﺗﺎوﻳﻞ درام اﻟﻜﺘﺎب دارد ﻛﻪ از اﻳﻦ ﻋﺎﻟﻢ ﻧﺎزل ﮔﺮدﻳﺪه اﺳﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ اوﻟﻴﻦ ﻗﺪم در ﺳﻴﺮ و ﺳﻠﻮك در ﻋﺎﻟﻢ اﺳﻤﺎء اﷲ، ﺳﻴﺮو ﺳﻠﻮك در ﻗﺮآنﻛﺘﺎب ﺧﺪا و ﺳﻴﺮ و ﺳﻠﻮك در ﻛﻼم اﷲ اﺳﺖ. اﻳﻦ ﻧﻜﺘﻪ ﻣﻬﻢ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﺰد ﺷﻴﻌﻪ اراده و ﻛﻤﺎل از ﺻﻔﺎت ذات ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ. ﭼﺮا ﻛﻪ ﺷﻴﻌﻪ اﻋﺘﻘﺎد دارﻧﺪ ﻛﻪ ﺧﺪا ﺑﻮد و ﻛﻼم ﻧﺒﻮد و ﺧﺪا ﺑﻮد و اﻣﺮ اﻟﻬﻲ ﻧﺒﻮد. اﻣﺎ ﻧﺰد اﻫﻞ ﺗﺴﻨﻦ اراده و ﻛﻼم در ﻛﻨﺎر ﻗﺪرت و ﺣﻴﺎت و ﻋﻠﻢ و ﺳﻤﻊ و ﺑﺼﺮ ﻫﻔﺖ ﺻﻔﺖ ذات را ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻣﻲ دﻫﺪ. ﺑﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﺳﺎﻟﻚ ﻗﺮآن را از ﻧﻮ ﺑﺨﻮاﻧﺪ و از ﻧﻮ ﺑﺸﻨﺎﺳﺪ و زﻳﺮ ﺳﺎﻳﻪ ﻋﻠﻢ ﻣﺤﻜﻢ ﻣﻮﻫﻮﺑﻲ ﺑﻪ ادراﻛﻲ ﻣﺤﻜﻢ از ﻣﺤﻜﻤﺎت و ﻣﺘﺸﺎﺑﻬﺎت ﻗﺮآن دﺳﺖ ﭘﻴﺪا ﻛﻨﺪ ودر ﻓﻬﻢ ﻣﺘﺸﺎﺑﻬﺎت ﺑﻪ ﻣﺤﻜﻤﺎت ﺗﻜﻴﻪ ﻧﻤﺎﻳﺪ.